انوشیروان از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد پرش به: ناوبری، جستجو خسرو اول جای حکومت ایرانشهر دودمان ساسانیان تاجگذاری ۵۳۱ میلادی تیسفون لقب دادگر، انوشیروان (انوشه روان به معنی دارنده روح جاویدان) زادروز ۵۰۱ میلادی پایان حکومت ۵۷۹ میلادی درگذشت ۵۷۹ میلادی نام پدر قباد یکم شاهنشاه پیشین قباد یکم شاهنشاه پسین هرمز چهارم دین زرتشتی دستاورد های مهم تحکیم سلطنت، تجدید درجات اجتماعی، اصلاحات اقتصادی و مالیاتی، رشد چشمگیر علم و دانش به خصوص در دانشگاه گندی شاپور، افزایش چشمگیر قدرت نظامی و ارتش ایران، ترجمه کتابهای گوناگون به زبان پهلوی از جمله کلیله و دمنه، رشد چشمگیر هنر و موسیقی[۱] جنگ ها جنگ با روم و فتح انطاکیه، خراجگزار شدن دولت روم به ساسانیان، جنگ با ترکان و هفتالیان و شکست دادن آنها وزیران سرشناس برزویه
خسرو اول (زایش ۵۰۱، مرگ ۵۷۹ میلادی) فرزند قباد یکم[۲]، معروف به خسرو (کسری[۳]) انوشیروان (نوشیروان) دادگر[۴]، شاهنشاه ساسانی، از سال ۵۳۱ تا سال ۵۷۹ میلادی [۵] بود. شروع شاهنشاهی خسرو اول آغاز درخشانترین دورهٔ عهد ساسانیان بود. او به مشکلاتی که مزدکیان برای کشور به وجود آورده بودند، خاتمه داد. اصلاحات اقتصادی و مالیاتی کارامدی را انجام داد که باعث پر پول شدن خزانه شاه و به طور همزمان فراهم آمدن رضایت مردم شد. خسرو ارتش را سازمانی و قدرتی دوباره داد. او در طول دوره شاهنشاهی خود سه بار با امپراتوری بیزانس جنگ کرد، که بار اول با پیروزیهای ایران که نقطه عطف آن فتح انطاکیه در سال ۵۴۰ میلادی بود، با قرارداد صلح موقت در سال ۵۴۵ میلادی پایان یافت. بزودی برای بار دوم بین دو قدرت بزرگ جهان در آن زمان جنگ درگرفت و با به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح در سال ۵۶۱ میلادی با انعقاد قرارداد صلح پنجاه ساله و خراجگذار شدن روم به شاهنشاهی ایران، جنگ خاتمه یافت. پس از ختم جنگِ روم، کسری در سالهای ۵۶۱ تا ۵۵۸ میلادی، دولت هفتالیان را که در اثر حملهٔ یک قبیلهٔ ترک به سرداری سینجیبو متزلزل شده بود، برانداخت. رود جیحون مرز بین ایران و سرزمین خاقان ترک شناخته شد. این خاقان به زودی برای ایران دشمنی خطرناکتر از پادشاه هفتالیان گردید. بعضی قبایل ترک حتی در قفقاز نمودار شدند و کسری برای اینکه از حملات آنان جلوگیری کند، بر استحکامات قلعه دربند افزود. در قسمت جنوب کسری قدرت خود را بر یمن بسط داد. این مملکت آنزمان در دست حبشیان بود. وهریز، که یکی از سرداران کسری بود، با اعراب همدست شد و در سال ۵۷۰ میلادی حبشیها را شکست داد و از جانب شاهنشاه به حکومت یمن منسوب شد. در همین سالها، سینجیبو به تحریک بیزانس به ایران حمله کرد ولی استحکامات مرزی ایران جلوی پیشرفت او را گرفت. این رویداد و همچنین اغتشاشاتی که در ارمنستان به تحریک دولت روم درگرفت، باعث برافروختن آتش جنگی دوباره میان ایران و روم شد. یوستینیانوس امپراتور بیزانس که فکر میکرد خسرو دیگر پیر شدهاست و توانایی اداره جنگ را ندارد با پشتیبانی ارمنیان مسیحی به ایران حمله کرد و شهر نصیبین را به محاصره درآورد. ولی خسرو موفق شد او را به سختی شکست دهد و با پیشروی در خاک بیزانس قلعه دارا را نیز به اشغال خود درآورد. در بین جنگ، تیبریوس امپراتور بیزانس شد و پس از چندی کش و قوس مذاکرات صلح بین دو قدرت آغاز شد ولی خسرو در سال ۵۷۹ میلادی درگذشت و نتیجه صلح را ندید. [۶] در روایات شرقی خسرو اول نمونه دادگستری است و مولفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف کوشش او برای حفظ عدالت نقل کردهاند.[۷] همچنین عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با شاهنشاهی خسرو اول آغاز میشود.[۸] در زمان وی کتاب کلیله و دمنه از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ساسانی ترجمه شد[۹]، آزادی مذهبی برای ادیان غیر زرتشتی، مانند مسیحیت و یهودیت وجود داشت. هفت تن از فیلسوفان یونان در نتیجه تعطیلی مدرسهٔ فلسفه آتن توسط امپراتور بیزانس و تعدیاتی که به حکما کردند به تیسفون و دربار خسرو پناه آوردند. از قیودی که برای سایر مذاهب غیر مسیحی در کشور روم قائل شده بودند، میتوان قیاس کرد که دربار ایران نسبت به آزادی مذهب دارای چه عقیده و مقام عالی بودهاست. در این دوره بازی چترنگ یا شطرنج نیز از هند به ایران آورده شد.[۱۰] تیسفون پایتخت دولت شاهنشاهی ایران در عهد خسرو اول به منتهای وسعت خود رسید.[۱۱] دانشگاه پزشکی گندی شاپور در زمان خسرو از رونق خاصی برخوردار بود و مرکز علم پزشکی جهان به شمار میآمد. مسیحیان نستوری که در قرن پنجم میلادی از روم طرد شدند، به ایران پناهنده شدند و پزشکان حاذقی که در بین اینان بودند در مدارس پزشکی ایران از جمله گندی شاپور مشغول به کار شدند.[۱۲] محتویات ۱ تبارنامه۲ ریشهشناسی لقب۳ پادشاهی و سیاستهای داخلی انوشیروان ۳.۱ کشورداری انوشیروان۳.۲ سرکوب مزدکیان و اعتلاء دادن به آیین زرتشت۳.۳ سیاست انوشیروان نسبت به مسیحیان۳.۴ تشکیلات نظامی در دوران انوشیروان ۴ سیاستهای خارجی انوشیروان ۴.۱ عقد و نقض قرارداد صلح بین خسرو انوشیروان و یوستی نیانوس یکم۴.۲ جنگ اول با بیزانس۴.۳ برانداختن دولت هفتالیان۴.۴ ساختن شهر رومیه برای کوچ یافتگان شهر انطاکیه۴.۵ تسخیر یمن و بسته شدن راه بازرگانی، دریایی روم۴.۶ شروع جنگ مجدد با بیزانس و تسخیر قلعهٔ دارا بدست انوشیروان ۵ پانویس۶ فهرست گزیدهٔ منابع و مآخذ۷ پیوند به بیرون تبارنامه خسرو انوشیروان پسر سوم قباد یکم شاهنشاه ساسانی بود. مادر او بنا بر گفته پروکوپیوس تاریخنگار رومی، دختر ایران اسپهبد بویه، بودهاست. به گفته کریستنسن حکایت کتاب خودای نامگ، که گوید مادر خسرو دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود، که قباد در ایام فرار به عقد خود درآورد، افسانهای بیش نیست.[۱۳] البته این داستان یا افسانه توسط فردوسی نیز در شاهنامه نقل شدهاست.[۱۴] ریشهشناسی لقب صورت پهلوی واژهٔ انوشیروان انوشگروان است که از دو جزء انوشگ و روان تشکیل شدهاست. انوشگ (در فارسی کنونی انوشه) به معنی بیمرگ، باقی یا خوش و خرم∗ است.[۱۵] معنی جزء دوم هم که مشخص است. پس انوشهروان را میتوان تحتاللفظی روان بیمرگ یا روان خوش و خرم ترجمه کرد. لیکن مورد استعمال این ترکیب در پهلوی شبیه آنِ مرحوم در فارسی کنونیاست. مثلاً در کتیبهٔ پهلوی یادبودی که در کازرون پیدا شدهاست، در چند سطر اول چنین آمدهاست: « این آرامگاه [برای] انوشروان نیکزاد دخت مهرین شاد کرد (ساخته شد)...»∗ پادشاهی و سیاستهای داخلی انوشیروان تصویر خسرو انوشیروان بر روی بشقاب ساسانی. سکهای از خسرو انوشیروان . خسرو انوشیروان نشسته بر تاج و تخت . طرحی از خسرو انوشیروان در حال شکار. او پسر قباد یکم بود. قباد در سال ۵۳۱ میلادی درگذشت. پس از قباد بر سر پادشاهی با برادران خود کاوس یا کیوس معروف به پتشخوارگرشاه، و جام به ستیزه برخاست و بیاری مهبود (ماهبد) از خانوادهٔ بزرگ سورن، بپادشاهی رسید.[۱۶] کشورداری انوشیروان دوران پادشاهی خسرو انوشیروان درخشانترین دورهٔ عهد ساسانی است. فرقهٔ مزدکی مغلوب و سرکوب شده بود در داخله صلح و سلم حکمفرما بود. در روایات شرقی خسرو انوشیروان نمونهٔ دادگستری و جوانمردی و رحمت است و مؤلفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف جد و جهد او برای حفظ عدالت نقل کردهاند. مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساختهاند قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانهٔ آن موجب حیرت است. ساختمان این بنا را به خسرو انوشیروان نسبت دادهاند. وی ترتیب خراج ملک و ضبط لشکر داد و دفتر عرض و عارض، او پیدا کرد. کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند. عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیروان آغاز میشود. ایران در زمان انوشیروان چنان عظمتی یافت که حتی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و توسعهٔ ادبیات و تربیت معنوی این عهد را کیفیت مخصوص بخشید. سرکوب مزدکیان و اعتلاء دادن به آیین زرتشت با آنکه قتل و کشتار پیروان مزدک در اواخر عهد قباد روی داد، عامل اصلی این واقعه، خسرو انوشیروان بود که پیروان مزدک ولیعهدی وی را بخطر انداخته بودند و طبیعی است که او در آغاز سلطنت خویش نیز، در قلع و قمع بقایای پیروان مزدک دست به اقدامات جدی و شدیدی زده باشد. سرکوبی مزدکیان، آیین زرتشت و طبقهٔ روحانیان را اعتلاء فوقالعاده داد. در این ایام برای مقابله با تحریکات مسیحی و بیزانس و برای جلوگیری از بدعتهایی که در داخل ممکن بود اساس سلطنت را متزلزل کند، وجود یک آیین ملی لازم بنظر میآمد. بطور کلی تا عهد خسرو انوشیروان تاریخ ساسانیان عبارت شد از، سعی در تقویت آیین ملی به منظور مبارزه با مذاهب تفرقهانگیز غیرملی، یا تسامح در مقابل اینگونه مذاهب به قصد مقاومت در برابر نفوذ طبقهای که آیین ملی در دست آنها وسیلهای میشد برای کسب قدرت و اعمال نفوذ در امور حکومت. در بین کسانی که مشرب تسامح را در مسائل دینی جهت جلوگیری از قدرت گرفتن موبدان بکار بردند میتوان از یزدگرد اول و قباد نام برد. شاهپور دوم و خسرو انوشیروان کسانی بودند که در جهت تأمین وحدت کشور و به قصد مبارزه با عوامل مخالف، آیین زرتشت را با قدرت و شدت ترویج کردند. آنچه این اقدام خسرو انوشیروان را بیشتر تثبیت نمود، توفیق او در جمعآوری اوستا بود.[۱۷] سیاست انوشیروان نسبت به مسیحیان آنچه از وقایع بر میاید، این است که انوشیروان نسبت بمذهب مسیحی، نظر سیاسی داشته، یعنی اساساً بر ضد این مذهب نبوده، ولیکن چون عیسویها را آلت دست رومیها میدانسته، نسبت به آنها ظنین و مراقب بودهاست. انوشیروان نسبت به مسیحیانی که از روم رانده شده و به دربار او پناه آورده بودند، مساعدت کرده و هفت تن از فیلسوفان اسکندریه را در دربار خود پذیرفته و با آنها مهربانی کرد. نسطوریها که از نقطهٔ نظر عیسویها، در آن زمان فرقهٔ ضاله محسوب و تعقیب میشدند و به دربار ایران پناه آورده بودند، مورد توجه انوشیروان واقع شدند، بطوریکه کلیساهای آنها در تاریخ مذهب عیسوی، کلیساهای ایرانی نامیده شدند. نسطوریها از این وضع استفاده کرده، در انتشار مذهب عیسوی جد و جدیت حیرتانگیزی بروز دادند. در زمان انوشیروان در هرات و سمرقند کلیساهای آنها دایر بود و در زمانهای بعد مبلغین آنها تا چین و هند هم رفتند. در اوایل سلطنت انوشیروان پسر او انوشه زاد بر پدر یاغی شد ولی بزودی گرفتار گردید و چشمان او را در جند شاپور میل کشیدند، نوشتهاند که انوشه زاد مسیحی بود و مسیحیان از او حمایت میکردند. بدین مناسبت اشخاص زیادی از مسیحیان پیرامون این واقعه گرفتار و مجازات شدند.[۱۸] تشکیلات نظامی در دوران انوشیروان در دوران ساسانیان، بیشتر مقامها، از جمله پایهها و درجات نظامی موروثی بودند. فرمانده کل نیروهای مسلح ایران تا سدهٔ ششم میلادی ایران سپهبد (ایران سپاهبذ) بود که از سوی انوشیروان این مقام ملغی شد. انوشیروان، ایران را به چهار بخش تقسیم کرد و در رأس هر یک از این بخشها یک اسپهبد (سپاهبذ، فرمانده لشکر) جداگانهای قرار داد. زیرا تمرکز قدرت نظامی در دست یک فرمانده، ممکن بود به کسب نیروی عظیم و طمع در تاج و تخت و وارد آوردن فشار بر شاهنشاه منجر گردد. تقسیم مناطق تحت نفوذ هر اسپهبد به شرح زیر بود: اسپهبد شرق افواج خراسان و سکستان و کرمان.اسپهبد جنوب افواج پارس و خوزستان.اسپهبد مغرب افواج عراق را تا سرحد دولت بیزانس.اسپهبد شمال افواج ممالک ماد بزرگ و آذربایجان را بفرمان خود داشت. اسپهبدان مأمورین مهم دولت بشمار میرفتند و هر کدام در قلمرو خود صاحب اختیار بودند و بر یک ربع مملکت حکومت میکردند و معاونی در اختیار داشتند، موسوم به مرزبان. مرزبانان فرمانفرمای ایالتها بودند.[۱۹] همچنین یعقوبی ذکر کردهاست که هر اسپهبد (فرمانده لشکر)، یکنفر پاذگوسپان تحت امر خود داشت.[۲۰] سیاستهای خارجی انوشیروان خسرو انوشیروان در برابر زیادهخواهیهای رومیها ایستاد، حبشهایها را از یمن بیرون کرد، به یورشهای هپتالیان به خاک ایران پایان داد، دانشگاه گندیشاپور را به کوشش وزیر خردمندش، بزرگمهر، رونق داد و سازمان اداری، مالی و ارتش پارس را بهبود بخشید. در نزدیک ۵۰ سال فرمانروایی انوشیروان (۵۷۹ - ۵۷۹ میلادی)، سرزمین ایران از سند تا دریای سرخ گسترش یافت. عقد و نقض قرارداد صلح بین خسرو انوشیروان و یوستی نیانوس یکم نقشه روم در آغاز(سرخ) و پایان(نارنجی) امپراتوری یوستینیانوس با مرگ قباد در سال ۵۳۱ خسرو انوشیروان که به موجب وصیت و در دنبال تشبثها و توطئههای بسیار به عنوان ولیعهد جای او را گرفت، خود را چنان با مسایل داخل درگیر یافت که امکان ادامهٔ جنگی که در سالهای آخر سلطنت پدرش با روم در جریان بود، نیافت. یوستی نیانوس یکم هم که خود در غرب و در آفریقا درگیریهای بسیار داشت نمیتوانست قسمت عمدهٔ سپاه خویش را در آسیا نگهدارد. ازین رو با جلوس خسرو، طرفین در سال ۵۳۲ قراری برای صلح و اتحاد نهادند.[۲۱] متارکهٔ جنگیای که یوستی نیانوس یکم با انوشیروان بست، هر چند موقت بود فرصتی برای هر دو طرف شد که به اصلاحات اجتماعی، وضع مقررات و قوانین جدید بپردازند. انوشیروان در این زمان توانست نظمی به آشفتگیهای اجتماعی بدهد و خزانهٔ حکومت را تقویت کرد. همچنان با تأمین نسبی عدالت و تقویت سپاه مرزهای خویش را در مقابل تاخت و تاز طوایف بدوی مجاور حفظ نموده، در برابر آنها استحکاماتی درست کرد. همانگونه که توسعهٔ قدرت او باعث نگرانی بیزانس شد، کامیابیهای یوستی نیانوس یکم در جنگ کارتاژ و آفریقا با وندالها، و در جنگ ایتالیا با اقوام گوت شرقی، خسرو را از اینکه توسعهٔ قدرت بیزانس برای ایران مایهٔ زحمت و تهدید شود، نگران کرد. خسرو از قدرت روز افزون یوستی نیانوس یکم احساس خطر کرده و در نقض صلح، پیشدستی نموده و بهانهٔ اینکار را مداخلهٔ یوستی نیانوس یکم که بدون مشورت با وی بین حارث بن جبلهٔ غسانی و منذر بن نعمان لخمی حکمیت کرده بود، قرار داد.[۲۲] جنگ اول با بیزانس نقشهٔ قلمرو ساسانی و بیزانس در سال ۵۶۲ میلادی انوشیروان با لشکری بزرگ در سال ۵۳۹ میلادی از دجله و فرات گذشته و به سوریه وارد شد. شهرهایی که با دادن فدیه و هدایا نسبت به شاه اظهار انقیاد کردند، از غارت در امان ماندند اما شهر انطاکیه (در آن زمان این شهر معتبرترین شهر شام بود.) به سبب مقاومت سختی که نشان داد، عرضهٔ قتل و غارت شد. انوشیروان بدون اینکه دیگر در سوریه و بین النهرین با مقاومت قابل ملاحظهای روبرو بشود، فاتحانه به تیسفون بازگشت. بعد از آن نزدیک به بیست سال این زد و خوردهای خونین بطول انجامید، که گاه پیروزی از آن ایران و گاه از آن بیزانس بود. عاقبت متارکهای موقت و بار دیگر صلحی پنجاه ساله، در سال ۵۶۱ میلادی به این جنگ پایان داد و طرفین به اراضی سابق برگشتند.[۲۳] برانداختن دولت هفتالیان قلمرو هفتالیان یا هیاطله در سال ۵۲۰ میلادی پس از ختم جنگ روم، انوشیروان دولت هفتالیان را که در اثر حملهٔ یک قبیلهٔ ترک به سرداری سین جیبو یا سیلزیبول متزلزل شده بود، برانداخت. رود جیحون سرحد بین ایران و سرزمین خاقانات غربی ترک شناخته شد. این اولین باری بود که نام آنها در مآخذ غربی ذکر میشد. این خاقانات به زودی برای ایران دشمنی خطرناکتر از پادشاه هفتالیان گردید.[۲۴] سین جیبو سغد و بخارا و ولایات واقع در مشرق جیحون را از چنگ هفتالیان بیرون آورد و خسرو نیز که با آنان همدستی و اتحاد داشت، ولایات قسمت غربی را ضمیمه ایران کرد. ولایت باختر (بلخ) نیز به ایران الحاق یافت و گویی بدینگونه انتقام شکست و قتل پیروز یکم گرفته شد.[۲۵] ساختن شهر رومیه برای کوچ یافتگان شهر انطاکیه جایگاه انطاکیه در ترکیهٔ کنونی خسرو پس تسخیر انطاکیه (انتاکیه در جنوب ترکیهٔ امروزی) و به اسیر گرفتن مردم آن، در مجاورت تیسفون، شهری همانند انطاکیه بساخت که رومیها آن را رومیه نامیدند و ایرانیها آن را وه انتیو خسرو، یعنی شهر خسرو که بهتر از انطاکیهاست. خسرو مردم انطاکیه را در آنجا مقر داد و یکی از مسیحیان اهواز را که براز نام داشت، به کارشان گماشت و بر اهل حرفهٔ شهر ریاست داد و این از روی رأفت با اسیران بود که به سبب همکیشی با براز انس گیرند.[۲۶] تسخیر یمن و بسته شدن راه بازرگانی، دریایی روم قلمرو حکومت ساسانی در سال ۶۰۰ میلادی و نقشهٔ یمن در جنوب عربستان، برای بهتر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید. در زمان انوشیروان یکی از شاهزادگان خاندان حمیر که در یمن سلطنت داشت، بدربار ایران پناهنده شد و برای استرداد تاج و تخت از دست رفته، از انوشیروان استمداد کرد. توضیح آنکه در اوایل قرن ششم میلادی حبشهایها (اتیوپیها) که مسیحی بودند، یمن را تصرف کردند و پادشاه حبشه، ابرهه، سلطهٔ خود را در یمن محکم نموده و کلیساهایی در صنعا بنا کرد. امپراتور روم از این اوضاع خشنود و انوشیروان ناراضی شد، این بود که از پناهنده شدن شاهزادهٔ مزبور استفاده کرده، وهریز نامی را با قشونی برای تصرف یمن فرستاد. این سردار در سال ۵۷۶ میلادی از راه خلیج فارس به یمن رفته و عدن را تصرف و حبشیها را از یمن اخراج کرده و سلطنت خانوادهٔ حمیر را در یمن برقرار نمود. پادشاهان حمیر از این ببعد دست نشاندهٔ ایران گشتند، وهریز و سپاهیان ایرانی در آنجا مانده، با اهالی مخلوط شدند، چنانکه اعراب دورهٔ اسلامی آنها را ابناء میگفتند.[۲۷] این سرزمین تا ظهور اسلام همچنان در دست ایران باقی ماند. از آنجا که در این زمان بخاطر جنگها و فتوحات انوشیروان، تجارت ابریشم از راه زمین، برای روم مشکل شده بود، راه دریاییای که از طریق سیلان و دریای هند به یمن و بنادر جنوب عربستان میآمد، اهمیت یافته بود. به همین جهت بیزانس برای تسلط بر یمن اهمیت خاصی قائل بود. از این رو فتح یمن به وسیلهٔ ایران، در عین حال جوابی بود که خسرو به مذاکرات تحریک آمیز و ماجراجوییهایی میداد که از چندی پیش، بین بیزانس و خاقان ترک بر ضد ایران در جریان بود.[۲۸] شروع جنگ مجدد با بیزانس و تسخیر قلعهٔ دارا بدست انوشیروان اقدام خسرو در راندن حبشیها از یمن برای یوستین دوم که از سال ۵۶۵ میلادی جانشین یوستی نیانوس یکم امپراتور قبلی شده بود، همچون تجاوز به حریم نفوذ بیزانس تلقی میشد. پس از بسته شدن راه بازرگانی یمن طبیعی بود که بیزانس برای تجدید فعالیت راه زمینی به مذاکره با ترکان وادار شود، بالاخره بدنبال مذاکرات طولانی با خاقان ترک که نامش دیزابول بود، وی متعهد شد در جنگ با ایران در کنار بیزانس قرار بگیرد. یوستین دوم پادشاه بیزانس برای شروع جنگ لشکری به نصیبین فرستاد ولی خسرو که فرماندهی جنگ را برعهده داشت نصیبین را از محاصره نجات داده، انطاکیه را آتش زد و حتی قلعهٔ شهر دارا را هم گرفت. برای یوستین دوم ضربت دشمن با چنان لطمهٔ روحی همراه شد که از خجالت کارش به جنون کشید و خود به ناچار، استعفا داد. تیبریوس دوم کنستانتین جانشین او نیز، چارهای جز درخواست صلح نداشت. در پیشنهاد صلحی که داده شد قسطنطنیه آماده بود گرجستان و ارمنستان را به ایران واگذارد و بجای آنها قلعهٔ شهر دارا را که فقدانش باعث استعفای یک امپراتور شده بود، بازپس ستاند. نزدیک بود درین باره توافق صورت گیرد که ناگهان خسرو در سال ۵۷۹ میلادی وفات یافت.[۲۹] پیشین: قباد اول شاهنشاه ایران ۵۳۱ - ۵۷۹ میلادی بعدی: هرمز چهارم پانویس ↑ ایران در زمان ساسانیان, آرتور کریستینسن، ص ۲۶۲↑ شاهنامه فردوسی، ص۴۳۵ - نخستین سرنامه گفت از مهست شهنشاه کسرای یزدانپرست برومند شاخ از درخت قباد که تاج بزرگی بسر بر نهاد ↑ شاهنامه فردوسی، ص۴۳۵ - چو کسری نشست از بر گاه نو همی خواندندی ورا شاه نو ↑ شاهنامه فردوسی، ص۴۳۴ - ز بس خوبی و داد و آئین اوی وزان نامور دانش و دین اوی ورا نام کردند نوشیروان که مهرش جوان بود و دولت جوان ↑ شاهنشاهی ساسانیان، مریم نژاداکبری مهربان، ص۸۷↑ کریستینسن، ص۲۶۸ و ۲۶۹↑ کریستینسن، ص ۲۶۹↑ کریستینسن، ص ۲۹۷↑ کریستینسن، ص ۳۰۷↑ کریستینسن، ص ۳۰۶↑ کریستینسن، ص ۲۷۵↑ کریستینسن، ص ۳۰۲↑ کریستینسن، ص ۲۵۶↑ شاهنامه فردوسی، ص۴۲۹- همه مژده بردند نزد قباد که فرزند بر شاه فرخنده باد پسر زاد جفت تو در شب یکی که از ماه پیدا نبود اندکی چو بشنید در خانه شد شادکام همانگاه کسراش کردند نام ز دهقان بپرسید از آن پس قباد کهای نیکبخت از که داری نژاد بدو گفت کز آفریدون گرد که از تخم ضحاک شاهی ببرد ↑ کریستن سن، ص ۳۸۷↑ زرین کوب، ص ۴۷۰↑ زرین کوب، ص ۴۸۷↑ پیرنیا، ص ۳۳۹↑ کریستن سن، ص ۳۹۴↑ کریستن سن، ص ۵۴۲↑ زرین کوب، ص ۴۷۹↑ زرین کوب، ص ۴۹۳ تا ۴۹۵↑ زرین کوب، ص ۴۹۴ و ۴۹۵↑ کریستن سن، ص ۳۹۶↑ زرین کوب، ص ۴۹۶↑ طبری، ص ۷۰۱↑ پیرنیا، ص ۳۳۵↑ زرین کوب، ص ۴۹۶↑ زرین کوب، ص ۴۹۷ ^ مکنزی-۴۰← a-noshag.^ کتیبهٔ یادبود کازرون KAZ.II ترجمه به نقل از اکبرزاده ۵۲ فهرست گزیدهٔ منابع و مآخذ فرانتس، آلتهایم. استیل، روت. تاریخ اقتصاد دولت ساسانی. ترجمهٔ هوشنگ صادقی. چاپ اول. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی, ۱۳۸۲. ISBN 964-445-293-3.اکبرزاده، داریوش. کتیبههای پهلوی. تهران: پازینه، ۱۳۸۵.پیرنیا، حسن. تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲.زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.کریستینسن، آرتور امانوئل. ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ سوم. تهران: انتشارات ساحل, ۱۳۸۲. ۲۶۲-۳۱۵. ISBN 964-6494-6-4.فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه. چاپ پنجم. تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر, ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر ۱۳۵۷ خورشیدی. ۴۳۴-۴۷۵.طبری، محمد بن جریر. تاریخ طبری. ج. دوم. تهران: مؤسسهٔ انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲.لغتنامهٔ دهخدا، ← مزدکمکنزی، دیوید نیل. فرهنگ کوچک زبان پهلوی. ترجمهٔ مهشید میرفخرایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۹.نژاداکبری مهربان، مریم. شاهنشاهی ساسانیان. چاپ اول. تهران: نشر کتاب پارسه, ۱۳۸۷. ۸۷-۱۰۰. ISBN 978-600-5026-30-6.
نظرات شما عزیزان: